أصابك عشقٌ أم رميت بأسهم
فما هذه إلا سجيّة مغرمِ
ألا فاسقني كاسات وغن لي
بذكر سُليمى والكمان ونغّم
أيا داعياً بذكر العامرية إنني
أغار عليها من فم المتكلم
أغار عليها من ثيابها
إذا لبستها فوق جسم منعّم
أغار عليها من أبيها وأمها
إذا حدثاها بالكلام المغمغمِ
وأحسد كاسات تقبلن ثغرها
إذا وضعتها موضع اللثم في الفم
ترجمه فارسی
در دام عشق افتادهای یا تیرباران شدهای؟!
که این حالی [که تو داری] حالی جز شیدایی نیست!
مرا از باده های شراب سیراب کنید و برایم با چنگ و رباب از سلمیٰ بخوانید
[اما] ای سراینده از محبوب من!
بدان که به لبهایت که نام او را میبرند حسادت میکنم!
و به لباسش آنزمان که بر تن و بدن بی نظیرش مینشیند!
و به پدر و مادرش آن زمان که [در نزدیکترین جایگاه] با او به نجوی سخن می گویند؛ حسودی میکنم!
و به ظرف هایی که از آنها آب مینوشد آن زمان که بر لب و دهانش قرار میگیرند..!